داستان عقل سرخ از نه رساله سهروردی همواره برایم جالب بوده است، چه زمانی که می فهمیدم چه پیامی را میخواهد برساند و چه زمانی که سواد لازم برای درک محتوای پنهانی داستان را نداشتم. حتی ترجمه انگلیسی این کتاب نیز بسیار جذاب و گیراست.  در خاورمیانه همواره نمادگرایی مهم بود است و این داستان نمونه یک داستان اصیل از خاورمیانه است:

عقل سرخ حكایت یكی از سفرهای معنوی سهروردی است كه از زبان پرندگان بیان شده است. سهروردی در این داستان نفس خود را به «بازی» تشبیه كرده است كه در دام صیادان گرفتار شده است و پر و بال و چشمان او بسته است و او پیوسته در آرزوی پرواز و پركشیدن به آسمان هاست تا این كه یك روز نگهبانان را از خود غافل می یابد و لنگان لنگان با پر و بال بسته رو به سوی صحرا می نهد. در آن جا شخصی را می بیند كه رنگِ ریش و رخسار او سرخ بود، «باز» می پندارد كه آن شخص جوان است. خود آن شخص می گوید:

«من اولین فرزند آفرینش هستم و ریش و موی من سپید است؛ ولی آن كسی كه تو را در دام، اسیر گردانید، مرا در چاه سیاه انداخته است و این رنگ سرخ من، از آن است؛ زیرا هر سپیدی كه نور به او برسد، چون با سیاه آمیخته شود، سرخ می­نماید.”

سپس آن پیر، «باز» را از مقام خود با خبر می كند كه آشیان اصلی «باز» در آن جاست و بعد از آن پیر، عجائبی را كه در جهان دیده است بر می شمارد. آن عجایب عبارتند از:

۱- كوهِ قاف كه همان جایگاه پیر و آشیان اصلی باز است.

2- گوهر شب­افروز

3- درخت طوبا

4- دوازده كارگاه

5- زرهِ داوودی

6- تیغ بَلارَك

7- چشمه زندگانی.

تأویل رمزهای این داستان:

كوه قاف رمز عالم بالاست. گوهر شب افروز رمز ماه است و درخت طوبی رمز خورشید، دوازده كارگاه رمز دوازده بُرج فلكی اند. زره داوودی رمز تن انسان است، تیغ بلارك رمز مرگ است و چشمۀ زندگانی رمز عالم زندگی جاودان، مزرعه رمز كرۀ زمین و ناكجاآباد، رمزِ شهرِ فرشتگان یا نفس ها و عقل هاست. صحرا كنایه از عالم مثال و چاه سیاه رمز عالم خاكی و مادی می باشد. «باز» همان نفس یا روح انسانی است و دو چشم «باز»، اشاره به عقل نظری و عقل عملی دارد. مقصود از نگهبانان حواس ظاهری و حواس باطنی انسان هستند.

منبع: وب سایت تبیان برگرفته از

نویسنده : محمد درگاه‌زاده- پایگاه پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام